نماز صبح در ماه رمضان، شاید یکی از اول وقت ترین نمازها باشه در بین کل نمازها...بعد افطار هم که باید خیلی اراده قوی داشته باشی که نمازت اول وقت بشه... :دی
میخوام از نماز صبحم بگم، یعنی یکی از نماز صبح هام. چون الان که به ذهنم رسید نماز صبحم رو اینجا بنویسم، همزمان این فکر هم به ذهنم اومد که هر نماز صبحی شاید برای خودش منحصر به فرد باشه(و به همین ترتیب هر نمازی) و دیگه تکرار نشه...
اول از وضو شروع میشه:
وضو میگیرم قربه الی الله! همراه با صلوات...
با باز کردن جانماز، همیشه این به ذهنم میاد که اذان رو هم بگم یا نه؟ چون این از بچگی یادمه که وقتی علاوه بر اقامه، اذان رو هم خودت بخونی، هزاران ملائکه و فرشته هم پشت سرت به نماز میایستن و این خیلی وسوسه انگیزه...
اذان: حضور قلب رو فقط با توجه به معانی میتونم به دست بیارم، که البته میزانش در طول نماز مدام در حال تغییره... شهادت میدهم که محمد(ص) پیامبر و رسول خداست. بشتابید به سوی بهترین اعمال، هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست!
نیت: استغفرالله ربی...دو رکعت نماز صبح میخوانم، واجب قربه الی الله!
حمد:
به نام خداوند بخشنده مهربان...
خدایی که مهربانیش رحمانی و رحیمی است، یعنی چون همه را شامل میشود پس من را هم حداقل شامل میشود. مالک روز جزاست. خدایا تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می خواهیم. ما را به راه راست هدایت کن. این روزها بیشتر به این آیه توجه دارم، چون چند روز پیش رهبرم در این باره صحبتی کردن، که مشکلات ما و جهان از اینه که راه راست رو گم می کنیم. با تاکید میخونم و از ته دلم میخوام که خدایا منو هم مثل بقیه به راه راست هدایت کن و در راه راست نگه دار...
نه راه اونهاییکه بهشون غضب کردی و نه گمراهان...خدایا میترسم از اینکه جزو گمراهان باشم و حواسم نباشه...
سوره(اخلاص):
بگو او خدای یگانه است. یعنی همه شریکهای دنیوی که در ذهنم هستن رو کنار بذارم.
خدایی که بی نیاز است. در مقابل خدایی هستم که بی نیازه...و این منم، انسانی که پر از نیازه، پس باید حواسم باشه...
خدایی که همتایی نداره...
رکوع: در مقابل خداوند بزرگی که پاک و منزه هست سپاس گزارم.
سجده: بندگی در برابر خدای بلند مرتبه و حمد و سپاس از سر بندگی و تسلیم...شاید در سجده بیشتر در محضر خدا بودن رو حس میکنم، از اینکه در مقابل این عظمت و خدایی سر سجده فرود آوردم و میتونم حتی بهش نزدیک باشم...
بحول الله و قوته اقوم و اقعد: هر بخشی از نماز هر از گاهی برام معنی و مفهوم جدید و متفاوتی به خودش میگیره. این قسمت هم مدتی هست که برخی ناتوانی ها و مشکلاتم رو به یادم میاره و توانایی و قدرت خدا رو در مقابلشون می بینم و به خودم امید میدم که هرچی باشه دست خدا چیزی نیست...
دوباره حمد و سوره...
و قنوت رو یه فرصت میدونم. یه فرصت که بسته به حال و احوالم ازش استفاده میکنم...یعنی دوست دارم طولانی باشه و تا جاییکه میشه غیردنیوی. از صلوات شروع میشه...
"ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الآخره حسنه، و قنا عذاب النار" خدایا در دنیا و آخرت به ما نیکی و بهترینی که خودت صلاح میدونی رو عطا کن و ما را از عذاب جهنم دور فرما...
"رب ادخلنی مدخل صدقٍ و اخرجنی مخرج صدق واجعل لی من لدنک سلطاناً نصیرا" خدایا ورود من به کارها و مسائل مختلف رو با صدق و راستی قرار بده و خروج و اتمام کارهام رو هم با صدق...برای من از جانب خودت کمک و یاری قرار بده تا شکست نخورم یا لغزشهام رو جبران کنم...این دعا رو اتفاقی در یکی از شبهای رمضان سالهای پیش یاد گرفتم وقتی که دنبال یه همچین دعا و مضمونی بودم و باخودم گفتم چی بهتر از آیه قرآن...
سجده آخر و یکم مراوده بیشتر با خدا رو از دوران سربازی یاد گرفتم، برام همیشه جای سواله که چرا قبلا بهش توجه نکرده بودم؟ چندتا ذکر این سجده رو از روحانی نماز جماعتمون یاد گرفتم: "یا لطیف ارحم عبدک ضعیف..." ..."رب صل علی محمد و آل محمد"...این سجده هم باز از اون فرصت هاست...
تشهد و سلام: باز سعی میکنم در حضور خدا بودن رو حس کنم و حمد و سپاسی که سزاوار خداست...محضر و وجود پیامبر مهربانی و رحمه للعالمین رو درک کنم و به یاد بیارم که چه نعمتی نصیبمون شده...کاش منم جزو بندگان صالح خدا باشم...
و ذکرهای بعد نماز: "اللهم انت ربی لا شریک لک اصبحنا و اصبح الملک لله" و دعای "اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ..."
+ این پست رو به دلایل مختلفی نوشتم،
مثلا یه دلیلش این بود که میخواستم از دوستان بخوام اونها هم پستی شبیه این بنویسن، تا از چیزهایی که بلدیم از هم یاد بگیریم، مخصوصا ذکرهای مختلف در حین نماز و یا بعد نماز...از تسبیحات حضرت فاطمه زهرا(س) تا ذکرهای دیگر...و حتی غیر نماز. مثلا چیزی شبیه دعوت به چالش! اما نه از این چالش های بی محتوا و بیهوده...یه چالش ارزشمند.
دلیل دیگرش اینه که از حضور قلب در نماز بیشتر بدونم. که بقیه چجوری نماز میخونن و چه حسی و احوالاتی دارن...درسته، شاید خیلی از احوالاتمون خصوصی باشن بین ما و خدامون و حتما من هم خیلی چیزهارو ننوشتم...ولی خوب به هرحال این مهمه که چجوری و با چه روش و دیدی این حضور قلب رو به وجود میاریم؟ شما چطور اینکارو میکنین؟
+راستی ممکنه در بعضی جاها اشتباهی داشته باشم یا برداشت غلطی در ذهنم بوده باشه، یا در جاهایی معانی و تفاسیر بهتری بوده باشه که من نمیدونم؛ خوشحال میشم نظرتون رو در این مورد هم در میون بگذارید.
+ دقت کردین زمان توی ذهن آدم خیلی کند میتونه بگذره و حتی متوقف بشه؟ انقدر که حجم فکرها و حرفها و تصورات زیاده...
+ حالا نظرتون رو در مورد این چالش بگین، به نظرتون خوبه همچین چالشی بذاریم و دوستانمون رو دعوت کنیم که پستی در این خصوص و یکی از نمازهاشون بذارن؟ با هر ساختاری که خودشون دوست دارن نه لزوما مثل این پست یا با عنوانی شبیه عنوان همین پست...