اى جوانان! آبرویتان را با ادب و دینتان را با دانش حفظ کنید.
+ پیشنهاد نوشت: این مصاحبه آقای برمایی و نکات مهم در مورد ازدواج
+ پیشنهاد نوشت: این مصاحبه آقای برمایی و نکات مهم در مورد ازدواج
+ شعارهای امروز در عین توهین ها و تهمت ها و اهانتهای شخص آقای روحانی به منتقدان، محکوم است.
+ آقای روحانی خودشان باید از دوقطبی کردن جامعه دست بردارند که به نفع کشور و هیچ کس نیست!
+ از این دست مقایسه ها برای احمدی نژاد و بنی صدر هم بوده و 4 سال آخر دولتش از این حرفها زیاد زده شد...حالا معلوم نیست این مظلوم نمایی ها و دوقطبی کردن چرا به اسم 24 میلیون حامی روحانی داره صورت میگیره...این شعارها محکومه حتی از طرف ما که به روحانی رای ندادیم و ازش مطالبه داریم برای عمل به وعده های عمل نشده اش...
+ حواسمون باشه در این وضعیت خطرناک منطقه، هر تحرکی باید هوشمندانه باشه. نه به تفرقه و دوقطبی کردن جامعه، چه از طرف مسئولان چه رسانه ها!
خبرهای مرتبط: در محکومیت اقدام ناشایست امروز علیه رئیسجمهور
«دو جور نقشآفرینی وجود دارد: یکی شاگردپروری و عالمپروری است یعنی نقشآفرینی روی دانشجو؛ یکی نقشآفرینی در بیرون محیط دانشگاه؛ دو جور نقشآفرینی ما توقّع داریم که اساتید دانشگاه ما داشته باشند.
امّا در مورد شاگردپروری، اهمّیّت این کار خیلی بالا است. شما میخواهید نیروی انسانی را آماده کنید برای یک دوران آیندهی بسیار پرمسئله؛ دورانهای آیندهی ما یعنی دهههای آیندهی ما، دهههای بسیار پُرمسئلهای است؛ مسائل گوناگونی [دارد]؛ میبینید تحوّلات دنیا را؛ تحوّلات بسیار سریع و بسیار قاطع [است]. یا این است که این تحوّلات آینده، موجب خواهد شد که این حباب وابستگی، این حصار وابستگیای که بهصورت تاریخی روی ملّت ایران گذاشته شده است، شکسته خواهد شد و ما از این حباب و از این حصار بیرون میآییم و جای خودمان را پیدا میکنیم، شأن خودمان را پیدا میکنیم، حرف خودمان را در دنیا عَلَم میکنیم، مطرح میکنیم -ما حرف داریم، نظام اسلامی حرفهای زیادی دارد؛ حرفهای تازهی زیادی دارد- و در دهههای آینده، نیروی انسانی ما، نیرویی که امروز شما دارید تربیت میکنید، با همّت خود، با عزم خود، با سواد خود و دانشی که آموخته، با روحیّاتی که به او داده شده، خواهد توانست این حصار وابستگی و تعطیل و مانند اینها را بشکند و واقعاً یک حرکت به معنای واقعی بکند و ایران و ایرانی در جایگاه واقعی خودش قرار بگیرد؛ یا این خواهد شد، یا خدای نکرده، وارد یک دوران تحقیرشدگی طولانی دیگری خواهد شد، اگر چنانچه این خصوصیّات را نیروی انسانی ما نداشته باشد؛ اگر نیروی انسانی ما وابسته اندیشید، وابسته حرکت کرد، از وابستگی خوشش آمد، قدر استقلال را ندانست، قدر اسلام و ارزشهای اسلامی را ندانست، به خودش بیاعتماد بود -اگر اینجور بود- آنوقت ما وارد یک دالان تاریک طولانی دیگری خواهیم شد، مثل همین دورانی که در زیرسلطهی غرب از اندکی قبل از مشروطه تا قبل از انقلاب قرار داشتیم که با زحمت زیاد و با تلاش زیاد، توانستیم خودمان را به یک نحوی نجات بدهیم؛ باز وارد همان فرآیند تلخ دشوار گذشته خواهیم بود. این بستگی دارد به اینکه شما امروز این دانشجو را چهجوری پرورش بدهید. بنابراین پرورش دانشجو به نظر من خیلی مهم است.»
نامه
زمان: فروردین 1312 / ذی القعده 1351
مکان: لبنان، بیروت
موضوع: خانوادگی
مخاطب: ثقفی، خدیجه[1]
« تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینۀ قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ] من با هر شدتی باشد می گذرد ولی بحمدالله تا کنون هرچه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛[2] حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظرۀ خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظرۀ عالی به دل بچسبد.
در هر حال امشب شب دوم است که منتظر کشتی هستیم، از قرار معلوم و معروف یک کشتی فردا حرکت می کند ولی ماها که قدری دیر رسیدیم، باید منتظر کشتی دیگر باشیم. عجالتاً تکلیف معلوم نیست امید است خداوند به عزت اجداد طاهرینم که همۀ حجاج را موفق کند به اتمام عمل، از این حیث قدری نگران هستیم ولی از حیث مزاج بحمدالله به سلامت، بلکه مزاجم بحمدالله مستقیم تر و بهتر است. خیلی سفر خوبی است جای شما خیلی خیلی خالیست. دلم برای پسرت[3] قدری تنگ شده است. امید است هر دو[4] به سلامت و سعادت در تحت مراقبت آن عزیز و محافظت خدای متعال باشند. اگر به آقا[5] و خانم ها[6] کاغذی نوشتید سلام مرا برسانید. من از قِبَل همه نایب الزیاره هستم.
به خانم شمس آفاق[7] سلام برسانید و به توسط ایشان به آقای دکتر[8] سلام برسانید. به خاور سلطان و ربابه سلطان سلام برسانید.
صفحۀ مقابل را به آقای شیخ عبد الحسین بگویید برسانند.
ایام عمر و عزت مستدام. تصدقت، قربانت؛ روح الله .
عکس جوف در حال دلتنگی از حرکت نکردن. [9]»
منبع: صحیفه امام جلد اول، صفحه 2
پانوشت:
+ بدون شرح بیشتر... :)
تلاش جدّی و همهجانبه برای غلبه دادن گفتمان انقلاب در دانشگاه. نگویید در دانشگاه دیگر نمیشود کاری کرد؛ شنفتم این را که بعضیها میگویند که « آقا، دیگر در دانشگاه نمیشود کاری کرد»؛ نه آقا، در دانشگاه خیلی میشود کار کرد، اتّفاقاً در دانشگاه باید کار کرد. چه کسی باید در دانشگاه کار بکند؟ شما. شما تشکّلها هستید که در دانشگاه باید کار بکنید. البتّه خطاب بنده در غیر از این جلسه به همه است؛ من به همهی آن هستههای فکری و عملیِ جهادی، فکری، فرهنگی در سرتاسر کشور مرتّباً میگویم: هرکدام کار کنید؛ مستقل و بهقول میدان جنگ، آتشبهاختیار. البتّه در جنگ، قرارگاه مرکزی وجود دارد که دستور میدهد، امّا اگرچنانچه رابطهی قرارگاه قطع شد یا قرارگاه عیبی پیدا کرد، اینجا فرمانده دستورِ آتشبهاختیار میدهد. خب شما افسرهای جنگ نرمید -قرار شد شما افسران جوان جنگ نرم باشید- آنجایی که احساس میکنید دستگاه مرکزی اختلالی دارد و نمیتواند درست مدیریّت کند، آنجا آتشبهاختیارید؛ یعنی باید خودتان تصمیم بگیرید، فکر کنید، پیدا کنید، حرکت کنید، اقدام کنید.
گاهی اوقات انسان احساس میکند دستگاههای مرکزی فکر و فرهنگ و سیاست و مانند اینها دچار اختلالند، دچار تعطیلند؛ واقعاً آدم گاهی اوقات احساس میکند. حالا مثلاً فرض بفرمایید اینهمه ما مسئلهی فرهنگی در کشور داریم، مسائل مهم که شاید من بتوانم ده مسئلهی اصلیِ فرهنگی را بشمارم که اینها دچار مشکل است؛ فرض کنید مسئلهی سینما، یک مسئلهی مهم است، [یعنی] مسئلهی فرهنگی مهمّی است که سینمای کشور چه جوری اداره میشود، از کجا پشتیبانی میشود -حالا پشتیبانی خارجی هم پیدا میکنند برای فیلمها- ادارهی هنر کشور و سینما که چیز کوچکی نیست؛ مثلاً فرض کنید ده مسئلهی اینجوری میشود پیدا کرد، [امّا] ناگهان میبینید مثلاً فرض کنید اینکه فلان آهنگ قبل از افطار پخش بشود یا نشود، میشود مسئلهی اصلی؛ نامهنگاری میکنند! پیدا است که این دستگاه اختلال پیدا کرده که مسئلهی اصلی را از مسئلهی فرعی تشخیص نمیدهد و یک مسئلهی اصلاً بیاعتبارِ بیاهمّیّت فرعی را بهعنوان یک مسئلهی اصلی، درشت میکنند. وقتی اینجوری دستگاههای مرکزی اختلال دارند، آنوقت اینجا جای همان آتشبهاختیاری است که عرض کردم.
[بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار با دانشجویان، 17 خرداد 96]
« مسئله استقلال خیلی مهم است؛ مسئلهی سند ۲۰۳۰ از این قبیل است. حالا بعضی میآیند میگویند ما تحفظ دادیم یا گفتیم فلان چیزش را قبول نداریم؛ نه، بحث سر اینها نیست؛ فرض کنیم در این سند هیچچیز واضح بیّنی هم که مخالف اسلام باشد وجود نداشته باشد؛ که حالا وجود دارد؛ من حرفم این است که نظام آموزشی کشور نباید بیرون کشور نوشته شود.
گزیده ای از پیام:
« ولی در شرایط عادی باید با سعۀ صدر و به دور از حب و بغضها به این مسائل پرداخت؛ و از همۀ اندوخته ها و تجربه ها و استعدادها و طرحها استفاده نمود؛ و در جذب هرچه بیشتر نیروهای مؤمن به انقلاب همت گماشت، و تجارب را به دیگران منتقل ساخت؛ و در تجهیز کلیۀ آحاد و افراد این کشور، بر اساس اصول و فرمول خاصِ دفاعِ همه جانبه، و تا رسیدن به تشکل واقعی و حقیقی بسیج و ارتش بیست میلیونی، کوشش نمود. و در کنار این مسئولیت بزرگ و پیروی از خطوط کلی سیاست نظامی کشور، باید همان محافل انس و نورانیت و برادری و وحدتی که در میدانهای نبرد و در جبهه بوده است و همان ارتباط معنوی که میان شما و روحانیون عزیز برقرار بوده به مجامع داخلی و به همۀ محیطهای سیاسی و اجتماعی و نظامی کشانده شود، تا انقلاب اسلامی ما از خطر آفتها و تفرقه ها و بی تفاوتیها محافظت گردد. و مبادا که این سرمایه های عظیمی که محصول سالها تجربه و تلاش در عُسرتها و فراز و نشیبها بوده است، در مسیر زندگی روزمره به فراموشی سپرده شود. »
متن کامل پیام در ادامه مطلب»
🔴 پاسخ رهبری به اقای "خوش لفظ"که گفتند در این وضعیت کشور، یک چیزی بگویید #آرام شویم!
پ.ن:
دیشب تا صبح خبرهای خوبی نشنیدیم از تخلفات و کارشکنی ها...باوجود اینکه نمیشه ناراحت نبود، ولی باید به شورای نگهبان اعتماد کرد...
ما تلاشمون رو کردیم که مردم فریب رقیب هراسی رو نخورن و با منطق و یادآوری 4سال دروغ و وعده رای بدن، ولی من در بین عوام(عموم مردم) باهرکی حرف زدم، عموم اونهایی که به روحانی رای دادن حرفشون این بود: رئیسی بیاد اعدام میکنه و جنگ راه میندازه وای نه...
چه تهمت هایی که به "سید مظلوم" نزدن برای رای....
پ.ن 2:
💢 با تعجب نپرسید "یعنی شکست رو پذیرفتید؟"
☑️ شهید باقری: شکست وقتی است که ما وظیفهمان را انجام ندهیم.
تفکر از جامعه رفته است و فقط اطلاعات متراکم وجود دارد. امروز در متن تهران یک جوان 20 ساله میبینم، ساده و خنگ. یک ذره زبلی در جوانان ما نیست. چون فکر نکردند زیرکی ندارند. این زیرکی محصول تفکر است. نسل امروز به دو دلیل احمق است تراکم اطلاعات، رفاه بیش از حد، جوانها سوسول شدند، رفاه، سوسولگرایی و تراکم اطلاعات مجال فکر کردن را گرفته و به راحتی میتوان سر جوانان امروزی کلاه گذاشت.
- آینده کشور با این نسل چه میشود؟
آیندهای خیلی خطرناک در انتظار این نسل است. البته تمامی دنیا سوسول شده است نه تنها ایران. اگر ما فقط سوسول بودیم خطرناکتر میشد حریفهای ما هم سوسول هستند.
- در این وضعیت چه بر سر علم و تعقل خواهد آمد؟
علم پیش میرود اما ممکن است تعقل پیش نرود. علم پیش میرود اما لزوما فلسفه پیش نمیرود. تعقل ناشی از هستیشناسی است. اما علم یعنی چه کار بکنیم و چه کار نکنیم. کسی که هستی شناسی ندارد نادان میشود اما میداند چه را با چه ترکیب کند تا یک چیز درست شود.